فروردین و خرداد 94

سلام مامان جان

خوشگل خودم عید امسال کلی خرید کردیم برات یه دست کامل بلوز و شلوار یه پیراهن خوشگل دوتا کفش و کلی بلوز برات خریدیم. بابایی امسال خودش یه کار جدید شروع کرد یعنی از شریکش جدا شد و شکر خدا خودش کاسبی ابزار آلات رو به راه انداخت خدا جون انشالله به کسب و کار بابایی برکت بده.

منم تا سیزده بدر مرخصی گرفتم و قراره پانزده روز کنار هم خوش بگذرونیم.

هفته اول عید که به دید و بازدید گذشت. پنج فروردین ماه هم عروسی محمد و مهساجون بود که شما با پیراهن خوشگتون تو تالار کلی خودنمایی کردین و رقصیدین. الهی مامان قربونت بشه.

اینم خوشگل خودم قبل از عروسی تو خونه مامان جون حمیده

سیزده بدر سال 94

عزیزدلم مامان

سیزده بدرمون رو امسال هم با خانواده برقی رفتیم عمه ناهید و مرضیه و مهری و رزیتا و شوهراشون با بچه هاشون و حاج خانوم و حاج آقا و من و شما و بابایی.

سیزده بدر امسال به روایت تصویر

دو سه زور بعد از سیزده بدر با ماهی های عیدمون داشتی تو تشت بازی میکردی الهی مامان قربونت بره وقتی میخواستی ماهی ها رو با دستت بگیری ماهی ها از دستت در می رفتن و شما باز در تلاش برای گرفتن ماهی ها بودین.

17 فروردین عقد کنان خاله عاطفه با عمو جمال

خاله عاطفه دو سه ماهه پیش کلی خواستگار داشت که بلاخره بعد از مشورتها و تحقیقات فراوان بلاخره عمو جمال شد شوهر خاله عاطفه و عقد کنانشون 17 فروردین ماه بود انشالله همه عروس و دامادها خوشبخت بشن و خاله عاطفه و عمو جمال هم همچنین. مبارکت باشه خاله عاطفه

20 خرداد 94 به روایت تصویر