مرداد ماه
سه مرداد 94 ماشین بابا مهدی ساعت هفت صبح موقع رفتن به خونه عمه مهری
اداره مامان ساعت دو
عزیز دلم بعد از اداره رفتیم خونه نهار خوردیم و از دکتر نویدنیا برات وقت گرفته بودیم قربونت برم دو روز بود اسهال و استفراغ داشتی هر چی خودم بهت دارو و شربت دادم فایده نداشت بردیمت دکتر. که بهت سرم خوراکی و شربت داد. بعد رفتیم شهر بازی و کلی بازی کردی و بعدش رفتیم رستوران وحید و شام خوردیم.
شهر بازی زعفرانیه
شام در رستوران وحید
5 پارک صبا
14 مرداد ماه ساعت هشت صبح که برانامه سحرلر تو شهر ما بود و بابایی شمارو از خونه عمه مهری آوردن پارک منم ز اداره اومدم اونجا عمه مرضیه و مینا و اسما هم اومده بودن و حسابی شما پیاده روی کردین و با مینا بازی کردین الهی قربونت برم که مرضیه و مینا رو با لحن خاصی تلفظ می کنی و دل عمه مرضیه و دختر عمه مینا برات غش میره.
15 مرداد ماه عروسی دختر عمه مریم روستای سیناب
16 مرداد شهر بازی باغلارباغی و کباب سرای باغلار باغی
عزیزدلم اونقد تو شهر بازی بازی کردی و سواری قطار و اسب و چرخ و فلک شدین که رسیدیم کبابی خوابت برده بود ولی باباجون بیدارت کرد و دو سه لقمه کباب خوردی قربونت برم من.