اولین یلدای دختر طلا
سلام جیگر مامان
عمه مرضیه و دختر عمه مینا و پسر عمه محمد و نامزدش سارا خانوم اومدن دیدن شما. دست عمه جون درد نکنه برات پاپوش و پیراهن خوشگل و کلاه بافته و هرکدام رو جداگانه کادو خوشگل کرده و روشون روبان و سنجاق سر زده با یک انگشتر طلا برات کادو آورده آقا محمد و ساراجون هم برات کاپشن شلوار آوردن.
به مناسبت شب چله من و شما و بابایی شام رفتیم پایین . عمه مرضیه شام درست کرده بودن آقای کلانتری شهردار محترم هم امروز یک بسته پشمک بهمراه 50 هزار تومان کادو فرستاده بودن خونمون. ما هم پشمک رو برداشتیم و رفتیم پایین شام و هندوانه شب چله رو خوردیم.
فدای شما بشم که اصلا مارو اذیت نکردی و خوب خوب خوابیدی و مامانی به راحتی شام و میوه اش رو خورد و به شمام شیر دادم.
عزیزم از اداه زنگ زدن که هفته ای دو بار دوساعته برم تو کارها کمک کنم. منم شنبه و چهارشنبه هارو انتخاب کردم که بابایی خونه است و میتونه پیش شما باشه.
عزیزم جا داره از بابایی بخاطر همه زحماتش تشکر کنیم بابایی چه وقتی من شمارو باردار بودم و چه از وقتی شما به دنیا اومدین خیلی هوای من و شمارو داره.
عزیزم بابایی خیلی دوستت داره و هر روز کلی هویج و سیب و پرتقال از بازار میگیره برای اینکه شیرم زیاد بشه برام آبشون رو میگیره و لیوان لیوان میده دستم که بخورم و شیرم زیاد بشه.
بابایی واقعا تو کارهای خونه هم کمک حالمه از من باسلیقه تره و همه چی رو خیلی خوب مرتب و منظم میکنه دست گلش درد نکنه و انشالله سایه اش همیشه بالا سر ما باشه برای سلامتی باباجون "اللهم صل علی محمد وآل محمد"
عزیزدلمین خیلی دوستتون دارم هر دوتاتون رو.