پاگشای رویا جون
سلام جونم
مامانی شکر خدا گوشهات خوب شد البته دکتر برات 4 تا پلی سیلین و 3 تا سفتریاسکن داد با دوتا شربت. الهی مامان فدات بشه که برای هر آمپول کلی گریه میکنی و میای خونه حوله گرم میکنم و میزارم رو جای آمپولها و شمام با زبون شیرینت میگی مامان جنگی آمپول زد. (آقای جنگی تزریقات محلمونه).
امروز جمعه بود و رویا و خاله سمیه و دخترهای عمه مهری و مامان جون لطیفه و عمه رزیتا رو نهار دعوت کردیم خونمون. از رویا کلی عکس انداختیم تا بدیم چاپ کنن و هدیه پاگشا بدیم به رویا جون.
رویا جون وقتی اولین بار اومدن خونه ما.
اینم عکسهای رویا جون که دوستم زحمت طراحی و چاپشون رو کشید دست گلشون درد نکنه.
الهی مامان قربونت بشه که اصلا نزاشتی لباسهات رو تن رویا کنیم و ازش عکس بگیریم همه پیراهنهای کوچیکیت رو دو تا دوتا تنت کرده بودی که رویا نپوشه و وقتی هم گرمت شده بود درشون آوردی و دادی به من که مامان قایم کن تا رویا نپوشه.