بریده شدن ساق پای مامان
سلام عزیزدلم
پریماه جان امروز شما و بابایی اومدین دنبالم. رفتیم خونه مامان جون حمیده یه کدوحلوایی گرفتیم ببریم خونه خودمون من خوردش کنم برای سوپت بریزم. رفتیم خونه عمه رزیتا شمارو برد پایین و من و بابایی رفتیم بالا نهار خوردیم و بابایی سفره رو جمع کرد منم سینی و چاقو رو آوردم گذاشتم آشپزخونه تا کدو رو بیارم خوردش کنم که تا نشستم چاقو رفت تو ساق پام و بردیم بیمارستان امام رضا(ع) بخیه زدن.
شب که اومدیم خونه شما تا پامو دیدن گریه کردین و منم بغلت کردم. الهی بگردم.
شب مامان جون حمیده موند خونه ما و شما دیگه پوشک نپوشیدین هر کاری مامان جون کرد پوشک نپوشیدین.
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی