پریماه برقیپریماه برقی، تا این لحظه: 10 سال و 4 ماه و 22 روز سن داره

پریماه جان

22 فروردین 92

سلام مامانی از امروز تو نی نی سایت عضو کلوپ مادران آذری شدم تا با همه مامانهایی که مثل من به تازگی یه نی نی ناز تو وجودشون لانه کرده بود باهم باشیم و حالات روزانه و شبانه خود رو با آزمایش و سونوگرافی و درد دلهامون رو به اشتراک بگذاریم کلی مامان آذر داریم عزیزم که همشون مثل من چشم به راه فرزندان عزیزمون هستیم. عزیزم امضاء نی نی سایت این بود: عصاره عشق من و مهدی جان امروز 4 هفته و یک روزه. عزیز دل مامانی از امروز تا دنیا بیایی تصمیم دارم دعا و ذکر ها و آیات زیرو بخونم: هر روز سه تا آیت الکرسی به نیت سلامتی آقا امام زمان (ع) تا خدا به احترام آقا کمک کنه شما صحیح و سالم تو دلم رشد کنید و سالم و صالح به دنیا بیاید. هر روز 50 تا ...
22 فروردين 1392

19 فروردین 92

روز موعد فرا رسید روزی که حس مادرانه من بر شک بابایی غلبه کرد و این با پریود نشدنم ثابت شد. بابایی و من هر روز عصر یه دور با ماشین میزنیم امروز هم که بیرون بودیم به بابای گفتم برام تست بی بی بخره دست گلش درد نکنه چهار تا خریده بود بخاطر اینکه زودی تست کنم هی به بابایی میگفتم بریم خونه بریم خونه. تا رسیدیم خونه زودی یکی رو تست زدم بله درسته خط تی به زودی قرمز شد ای جان الهی دورت بگردم  عزیز دلم. بابا مهدی رو صدا زدم و با دیدن تست بی بی دو خطه شک شوق در چشماهای بابایی حلقه زد. چه لحظه با شکوهی فدای تو بشم من مامانی. نمیدونی من و بابایی رو چقد خوشحال کردی ما هرگز و هرگز این لحظه و این روز عزیز رو فراموش نمیکنیم. ...
19 فروردين 1392

لک لانه گزینی 17 فروردین 92

سلام نفسم شب رفته بودم دستشویی لباس زیرم یه لک کوچولو بود عزیز دلم نمیدونم چرا حسی بهم می گفت این لک نمیتونه لکهای قبل از پریود باشه تو نی نی سایت از دوست جونا یه چیزهایی در مورد لک لانه گزینی یاد گرفته بود و حسم میگفت این یعنی آمدن و تو دلم چسبیدن شما عزیز دل مامان. بعد از سیزده بدر خسته و خواب آلود بودم و حال خوبی نداشتم یه حس عجیب که توصیفش غیر ممکنه ولی همه اینا خبر از وجود شما میداد. خبر آمدنت رو به بابا مهدی دادم و گفتم حدس میزنم یه خبرهایی باشه بابایی گفتن باید آزمایش بدی. یعنی تا نوزده باز باید صبر کنم و وجودت رو با آزمایش ثابت کنم. ولی شما توی دلم هستی اینو مطمینم و از حالا برای سلامتیت دعا میکنم که صحیح و س...
17 فروردين 1392

سیزده بدر سال 92

جیگر من امسال سیزده بدر خانواده بابایی همه عمه هات با مامان جون و آجان رفتن طبیعت من و بابا یی تا ظهر خونه بودیم و حوالی ظهر عمه مهری اومد و ما رو هم برد. عزیزم به نظر من و باباجونت اولین نطفه شما در همین روز تشکیل شد.  
13 فروردين 1392

روزهای انتظار برای آمدن فرشته آسمانی

سلام عزیزدلم اخ که این روهای انتظار چقد سخت بود اوایل فروردین نود و دو به دید و بازدید سرگرم بودیم ولی تا نوزده فروردین همه فکرمان این بود که آیا این ماه می شود که نی نی کوچولوی ما بیاید؟دعا دعا دعا انتظار برای رسیدن به نوزده فروردین........................ خدایا دل همه منتظران نی نی رو شاد بفرما الهی آمین. ...
5 فروردين 1392

یک فروردین سال 92

سلام بر نفس مامان عزیزدل مامان من و بابایی 5 آذر 90 عقد کردیم و بعد از عقد از اونجایی که بابایی خونه آماده داشت رفتیم خونه خودمون و حدود یک سالی در عرف ما نامزد بودیم ولی در کل باهم زندگی میکردیم تا اینکه 29 دی ماه 91 عروسی کردیم و رسما و عرفا رفتیم سر خونه و زندگی خودمون. عزیزم پریودهای مامانی 19 هر ماه بود و آخرین پریودم 19 اسفند 91 بود. عید سال 92 رو من و بابایی و انتظار اومدن شما به خوبی و خوشی سپری شد ولی انتظار برای اومدن شما خیلی سخت بود خیلی.............   ...
1 فروردين 1392