عروسی دختر عمه مریم
سلام مادر جان عزیزدلم امروز ساعت سه رفتیم روستا جشن مریم جون. براش خرید عروسی کرده بودن لباس و طلای های خیلی خوشگل که مبارکش باشه. عروسی خیلی خوبی بود و شما تا دلت بخواد رقصیدین. الهی مامان قربون رقص خوشگلت بشه. به منم اشاره میکردی که باید بیای با من برقصی من حرفت رو زمین نمی انداختم و برای چندمین بار میامدم و باهات می رقصیدم. عروسی سه تا هشت طول کشید و بابایی هم هی زنگ و اس ام اس میزد که زود بیان دلم براتون تنگ شده. وقتی رسیدیم خونه الهی قربونت برم که خسته شده بودین و همین که رسیدیم خونه شیر خوردین و خوابیدین. اینم دو تا عکس قبلا از رفتن به عروسی مریم جون. ...
نویسنده :
حبیبه
10:31